جردن پیترسون و مناظره: چگونه مجادله کنیم؟
اغلب مجادلهها و مناظرههای ما بیثمر است، حتی اگر صرفاً به دنبال اثبات کردن خودمان و پیروزی در بحث باشیم. این مسئله در سطح فردی، اجتماعی و سیاسی مشکلات بسیاری را برای ما ایجاد کرده است. باوجود این، بسیاری از ما همزمان تمایل داریم که از برهمکنش عقاید مختلف به نتیجهای جامع و مفید برسیم. جردن پیترسون، در این ویدئو توضیحاتی را ارائه میکند که میتوان از آنها برای داشتن مکالمههای پرثمر بهره برد.
ترجمه و زیرنویس: علی نانوایی
بازبینی و ادیت: شهاب غدیری
مناظره و جردن پیترسون: چگونه مجادله کنیم؟ (متن ویدئو)
اگر با کسی صحبت میکنی و او به تو گوش نمیدهد خفه شو! فقط بس کن. میتوانی بفهمی که گوش نمیدهند. و اگر گوش نمیدهند حرف نزن. در هر صورت، این کار باعث میشود احساس کنی که احمقی مثل این است که توپهای پینگ پنگ را به دیوار آجری پرتاب کنی به جایی نمیرسی.
اگر آنها گوش نمیدهند نشانه این است که موقعیت طوری تنظیم نشده است که به شما اجازه دهد در مسیری که انتخاب میکنید، پیشرفت کنید. راجرز این تکنیک را پیشنهاد کرد – گفتم که به تکنیک خواهم رسید – او گفت دفعه بعد که با کسی درگیر مشاجرهای شدی که بحثانگیز و ناراحتکننده است از این قاعده پیروی کن: مادامی که دیدگاهشان را به شیوهای خلاصه نکردهای که برای آنها قابل پذیرش باشد، پاسخ نده
این قانون بسیار موذیانه است زیرا معنایش این است که باید نشان دهید که با دقت و توجه کافی به آنچه آنها میگویند توجه کردهاید اول از همه، با رفتارتان تأیید کنید که عقیده آنها ارزش توجه دارد. این خیلی مهم است. مردم واقعا دوست دارند به آنها توجه شود. چیزی بیشتر از این نیست؛ بنابراین باید به عمق نگرانیشان توجه کنید.
[برای مثال میگویید] به نظرم ‘این همان نکتهای است که شما مطرح کردید’ و سپس شما نکته را بیان میکنید و سپس میبینید که از خلاصهسازی شما خوشحال شدهاند آنها باید از آن راضی شده باشند.
این بدان معناست که شما دقیقاَ برخلاف ‘مغالطه پهلوان’ پنبه عمل میکنید و شما به نوعی، با بیان جان کلام به آنها لطف میکنید. زیرا، در حقیقت این یک عملیات شناختی فوقالعاده پیچیده است و بنابراین یکی از چیزهایی که هنگام بحث با مردم باید به خاطر بسپارید حتی اگر بخواهند شما را در هر موضوع پیچیدهای شکست دهند، چیزهای زیادی برای گفتن هست. اما باید بیاموزید که دیدگاهتان دقیقاً چقدر موضعی شده است.
اگر میخواهید در بحثی مانند کنترل اسلحه شرکت کنید، آنچه واقعاً میخواهید این است که با طیف وسیعی از استدلالها آشنا شوید، و برای آنها احترام قائل باشید.
منظورم این است که کاملاً واضح است که اسلحه مردم را میکشد، آنها خطرناک هستند اینها استدلال نیستند، بلکه فقط سوگیریهای ادراکی هستند که یکی از نگرشها درباره این موضوع است. اما بعد، آیا بدیهی نیست تنها نهادهایی که باید خطرناک باشند، نهادهای دولتی هستند؟ پس میتوان گفت که در کل این طیف فکری عقاید هوشمندانهای وجود دارد و اگر تحصیلکرده هستید پس باید از طیف وسیعی از نظرات مطلع باشید.
اکنون، گزینه بدیل این است که باور کنید به قدر کافی عاقل هستید که استدلالهای مشخصی را توضیح دهید که با آنها موافق نیستید و آنها را نادیده بگیرید و خودتان را از آنها محفوظ کنید تا همزمان با حفظ باورهای اولیه خودتان روی شما تأثیری نداشته باشند میتوانید صرفاً آنها را فراموش کنید اینکه فقط شما ظرفیت انجام این کار را ندارید. اگر از روی عادت دیگران را فریب دهید چشمانداز خودتان را فاسد میکنید و این ایده بسیار بدی است.
وقتی با دقت به صحبتهای کسی گوش میدهید به خصوص اگر برای مدتی خودشان را ابراز کرده باشند و شما به آنها میگویید خب به نظرم این چیزی است که شما میگویید با این کار، شما مقدار زیادی از بار احساسی را از دوش آنها بر میدارید که بخش عمدهاش در ارزیابی نهایی غیر ضروری است، به دلیل پیگیری نوعی سنتز، و پیشنهاد سنتز به آنها که کار فوق العادهای است، به خصوص اگر از پذیرش آن خوشحال باشند.
زیرا به این معناست که واقعاً به آنها گوش کردید؛ بنابراین نشان دادید که ارزش توجه کردن را دارند سپس آنقدر به آنها گوش دادهاید که واقعاً بفهمید چه میگویند سعی کردهاید که آن را بفهمید، و سپس آن را واقعاً فهمیدهاید.
بنابراین آنها از شما خوشحالتر هستند، حتی اگر با آنها بحث کنید زیرا حداقل اکنون میدانند که میتوانند به شما به عنوان شنوندهای قابلاطمینان، اعتماد کنند و شما کسی نیستید که سعی کند – میدانید که چطور است! – وقتی با کسی جدل میکنید بخشی از وجودتان واقعاً میخواهد که برنده شود. مثل اینکه «من درست میگویم تو احمقی و اشتباه میکنی» و در نتیجه بهترین راه من برای نشان دادنش این است که در استدلال تو دست ببرم و آن را برخلاف چیزی که هست، پیش پا افتاده نشان دهم به خصوص اگر تا حدی جهتدهی شده باشد مانند روشن کردن عیوب شخصیت من و تحقیر شما طی انجام این کار.
این راه خوبی برای رسیدن به صلح نیست، مگر اینکه بخواهید گروه بزرگی را وارد بحث کنید خیلی از مردم اینطور هستند به جای گوش دادن و تلاش برای ایجاد صلح و حل کردن مسائل از انواع اشکال ظریف سرکوب در گفتگوهایشان استفاده میکنند. فقط برای اینکه همه چیز را زیر فرش یا در کمد مخفی کنند. آن را به عنوان استراتژی میانمدت و بلندمدت توصیه نمیکنم.
به خصوص اگر در تلاش برای ایجاد صلح در یک خانواده هستید شما باید فرآیند واقعاً دردناک گوش دادن به اطرافیانتان را طی کنید که به شما میگویند در مورد زندگیشان چه فکری میکنند اگر این کار را انجام دهید شاید همگی بتوانید به جایی برسید که مشخصهاش چیزی نزدیک به صلح واقعی است.
ثبت ديدگاه