آموزش مجادله: چگونه بهتر جدل کنیم؟

بو سو، نویسنده و قهرمان دو دوره مسابقات جهانی مناظره، معتقد است که مکالمه‌های عمومی ما در وضعیت بحرانی قرار گرفته‌اند. از نظر سو، مهارت‌های استدلالی ما از لحاظ جمعی، طی دهه‌های اخیر تضعیف شده، و در نتیجه، به استدلال‌های بدی انجامیده است. استدلال‌هایی که اعتماد مردم به ایده مفید بودن مجادله را به کلی مخدوش کرده‌اند.

به همین دلیل، سو چارچوبی را برای تمرین مناظره پیشنهاد می‌کند. این چارچوب «ریسا» نام دارد که مخفف «واقعی، مهم، خاص، و همسو» است. از این چارچوب می‌توان برای انتخاب هوشمندانه‌تر مجادله‌ها و افزایش شانس موفقیت‌آمیز بودن مکالمه‌ها استفاده کرد. «ریسا» به افراد کمک می‌کند تا شیوه بهتری برای مخالفت کردن پیدا کنند.

سو معتقد است که ما طی قرارداد با طرف مقابل و یادآوری قوانین مجادله، مکالمه‌های سودمندتری خواهیم داشت، و اختلاف‌نظر ما می‌تواند به پیشرفت بینجامد.

ترجمه و زیرنویس: شهاب غدیری

منبع: BigThink

Video Source: Big Think. (2023, February 17). Train for any argument with Harvard’s former debate coach | Bo Seo [Video file]. YouTube. https://www.youtube.com/watch?v=_WjUFuW2J0A&t=3s

آموزش مجادله: چگونه بهتر جدل کنیم؟ – بو سو (متن ویدئو)

مکالمه‌های عمومی ما در وضعیت بحرانی است. آن‌ها گیر کرده‌اند. مردم کاملاً از دیدگاه خودشان مطمئن هستند و از راه دور علیه یکدیگر فریاد می‌کشند. یکی از دلایلی که این کار را دشوار می‌یابیم، به باور من این است که مهارت‌های مجادله خوب مدتی است که تضعیف شده‌اند.

ما دیگر به مجادله به‌عنوان چیزی که نیاز به تمرین داشته باشد، نگاه نمی‌کنیم، بلکه به عنوان چیزی می‌بینیم که از روی غریزه یا حالت تدافعی واردش می‌شویم. در نتیجه مجادله بد، ما به فواید وجود اختلاف نظر، کمتر اعتماد می‌کنیم. بنابراین، کیفیت مکالمه بیشتر تنزل پیدا می‌کند. به نظرم باید اعتماد و ایمان به ماهیت اختلاف نظر را ترمیم کنیم و روی ظرفیت آن به عنوان منبعی برای خیر، همچون شرارت، تأکید کنیم…

من «بو سو» هستم، قهرمان دو دوره مسابقات جهانی مناظره مربی سابق تیم‌های مناظره استرالیا و دانشگاه هاروارد و نویسنده کتاب «استدلال‌های خوب» هستم. عشق به مناظره برای من، پیوند جدانشدنی با زندگی‌ام در کشورهای مختلف داشته است. در هشت سالگی ناچار شدم از کره جنوبی به استرالیا بروم بدون اینکه بتوانم انگلیسی صحبت کنم و به سرعت متوجه شدم که اختلاف نظر، سخت‌ترین بخش عبور از مرزهای زبانی و فرهنگی است.

جایی که مردم سعی می‌کنند بیشتر مخرب باشند، سخن دیگری را قطع کنند، سرعت را زیاد یا کم کنند. در واکنش به تمام این‌ها تصمیم گرفتم آدم سازگاری باشم. به شیوه‌ای که در مدرسه به نمایش گذاشتم و اندیشه‌هایم را برای خودم نگه داشتم. چیزی که تغییرش داد این بود که به تیم مناظره ملحق شدم. به دلیل یک وعده. اینکه در مناظره هنگامی که کسی صحبت می‌کند، بقیه ساکت می‌مانند. این برای کسی که هنگام مکالمه حرفش را قطع می‌کردند و تسلیم می‌شد، [مناظره] چیزی شبیه به رستگاری بود.

اگر هوش به معنای توانایی برای پاسخ به هر استدلالی باشد، بصیرت به این معناست که تشخیص دهید به چه استدلالی و به کدام بخش آن پاسخ بدهید. شروع کردن مجادله‌ها آسان، اما پایان دادنش دشوار است، زیرا انواع تفاوت‌ها بین دو نفر وجود دارد، مگر اینکه آنقدر برایتان مهم باشد که بگویید ما در این لحظه این اختلاف نظر را داریم و نه اختلاف نظرات دیگری که ممکن بود داشته باشیم. تمام تفاوت‌های بین دو نفر می‌توانند [داخل بحث] سرازیر شوند و مجادله به توده‌ای آشفته تبدیل می‌شود که در آن هر یک از منابع بالقوه نزاع می‌تواند پا پیش بگذارد و شما روی هیچ چیز پیشرفتی نخواهید کرد.

چارچوب ریسا (RISA)

یکی از چارچوب‌هایی که ایجاد کردم تا مبارزه‌هایم را هوشمندانه‌تر انتخاب کنم، چارچوب ریسا (RISA) نام دارد. پیش از آغاز اختلاف‌نظر، یا به چالش کشیدن یک اظهار نظر، چهار چیز را بپرسید: نخست: آیا اختلاف‌نظر واقعی است؟ به این معنی که سوء تفاهم نباشد. دوم این که بپرسید: آیا توجیه اختلاف‌نظر اهمیت کافی را دارد؟ سوم اینکه بپرسید: آیا موضوع اختلاف‌نظر به اندازه کافی مشخص هست که بتوانید پیشرفتی داشته باشید؟ و چهارم این است که بپرسید: آیا شما یا طرف دیگر مجادله اهداف همسویی برای شرکت در گفت‌وگو دارید؟ با بررسی این چهار پرسش نمی‌توانید تضمین کنید که مکالمه خوب پیش خواهد رفت، اما می‌توانید بهترین شانس انجام این کار را فراهم کنید.

یکی از محدودیت‌های چارچوب «ریسا» که نگرانم می‌کند این است که یافتن علایق همسو بین مردم که سبب می‌شود در مجادله شرکت کنند، دشوارتر شده است. یعنی اگر دو طرف داشته باشید که می‌خواهند به احساسات یکدیگر لطمه بزنند، نوعی همسویی وجود دارد، اما نه همسویی درستی که به مکالمه‌های مولد بینجامد. یکی از جاهایی که می‌توانید چارچوب «ریسا» را پیاده کنید، جمع‌های خانوادگی است. مثلاً در مراسم روز شکرگزاری یا عید کریسمس، با آگاهی از اینکه بعضی از اختلاف‌نظرهای شخصی یا سیاسی بالا خواهند آمد.

چارچوب «ریسا» دو منبع برای کمک به این وضعیت ارائه می‌کند. نخست اینکه، هر اختلاف‌نظری باید با اندکی موافقت آغاز شود. و این اغلب «نام‌گذاری» چیزی است که دقیقاً روی آن اختلاف‌نظر دارید تا دامنه بحث به تمام حوزه‌هایی که در آن با یکدیگر اختلاف دارید، کشیده نشود. گام نخست، نام‌گذاری اختلاف‌نظری است که پیش روی شماست.

دوم این است که بررسی کنید چرا می‌خواهید در این مجادله درگیر شوید و آیا می‌توانیم توافق کنیم که از این مکالمه چه نتیجه‌ای را انتظار داریم؟ بنابر این مجبور کردن یکی از اعضایِ اندکی مخالف‌خوان یا دردسر خانواده به اینکه بگوید: آیا واقعاً می‌خواهی بحث کنی یا نظر من را تغییر بدهی؟

مذاکره مختصر درباره اینکه چرا اصلاً می‌خواهیم مکالمه کنیم، اغلب به ما اجازه می‌دهد که مکالمه‌هایمان بهتر از شروع مجادله‌ای بدون دوراندیشی، پیش برود. به ما این امکان را می‌دهد که با طرف مقابل قراردادی داشته باشیم. این چیزی است که روی آن اختلاف نظر داریم و این‌ها دلایل درگیری ما در این مجادله است.

در خصوص کسی که سعی می‌کند این قوانین را بشکند تا مجادله را به بیراهه بکشاند و موضوع را تغییر دهد تا دلایل جدیدی را پیش روی طرف مقابل قرار دهد، یکی از کارهای قابل انجام این است که توافقی را یادآوری کنیم که [ابتدا] انجام دادیم و گفت‌وگو را به مسیر اولیه‌اش باز گردانیم.

مشابه هر تعداد تفاوت بین دو نفر که می‌تواند به مجادله بینجامد، هر تعداد چیزی که افراد در یک مجادله بیان می‌کنند قابل به چالش کشیدن است. بخشی از بینشی که شخص، به عنوان مناظره کننده باید توسعه دهد این است که بداند کدام استدلال را به چالش بکشد و کدام را رها کند. دو پرسش هست که ما اغلب برای گرفتن این تصمیم می‌پرسیم؛ نخست، آیا این اختلاف نظر بین دو طرف برای پیشرفت در مجادله ضرورت دارد یا خیر؟

اگر ندارد آیا به چالش کشیدن آن از سوی ما کمکی به پیشرفت بحث می‌کند؟ اهمیتی ندارد که چقدر توهین‌آمیز یا نادرست به نظر برسد، با پرسیدن اینکه، نخست، «آیا به چالش کشیدنش ضرورت دارد؟» و حتی اگر ندارد، «آیا به چالش کشیدنش کمکی به پیشرفت مجادله می‌کند؟» می‌توانید کمی در مخالفت کردن، عاقل‌تر به نظر برسید و از تبدیل شدن مجادله به بحثی جامع و بهم ریخته پیشگیری کنید.

یکی از بزرگترین درس‌های مجادله این است که برای شنیده شدن، ابتدا باید شنونده باشی. ما عادت کرده‌ایم که شنیدن را فعالیتی اساساً منفعلانه بدانیم. ما به صندلی‌هایمان تکیه می‌کنیم و همه چیز را گوش می‌دهیم. مناظره‌کننده‌ها می‌دانند که فرایند [شنیدن]، پویاتر از این است.

دو درس که می‌توانیم از شیوه شنیدن مناظره‌کننده‌ها بیاموزیم و آن را در زندگی خودمان استفاده کنیم؛ نخست، به نفع خودتان است که اظهار نظر طرف مقابل را مانند خودش درک کنید. به نفعتان نیست که مقصود دیگران را بپیچانید، یا بدترین مقصود آن‌ها یا تنها بخشی از آن را در نظر بگیرید، زیرا احساس نخواهند کرد که به آن‌ها گوش داده شده است و شنیده شده‌اند و سرانجام پاسخ گرفته‌اند.

دوم، همچنین به نفع شماست که به قوی‌ترین استدلال طرف مقابل پاسخ دهید و گاهی اوقات موضع طرف مقابل را حتی بهتر از خودش تعریف کنید. می‌دانید، پس از اینکه صحبت شما تمام می‌شود، طرف مقابل ممکن است ایده‌ای به ذهنش برسد و استدلال بهتری را مطرح کند. یا شاید یک نفر در طرف آن‌ها بگوید: شما به نسخه ضعیف‌تر استدلال پاسخ دادید. اما این روایت بهتر است. بنابر این، هرچقدر بتوانید پیش بروید و هرچقدر بتوانید به روایت‌های قوی‌تر طرف مقابل پاسخ دهید، بیشتر می‌توانید طرف مقابل را جلوتر ببرید و در نتیجه، مکالمه بهتر خواهد شد.

بخش عمده مجادله تمرینی برای قطعیت است. گاهی لازم می‌شود که هفته‌ها درباره موضع خودتان تحقیق کنید که به بهترین استدلال‌های ممکن برسید تا حقیقتِ سمت خودتان را به شنونده بفروشید. اما در آخرین لحظات پیش از آغاز مناظره، آن‌ها می‌دانند که باید برگه کاغذی را کنار دستشان داشته باشند و خودشان را جای حریف بگذارند و چهار تا از بهترین استدلال‌های طرف مقابل را بنویسند. آن‌ها همچنین می‌دانند که باید دوباره به موضع خودشان نگاه کنند. این دفعه از چشمان کسی که به شدت با آن‌ها مخالف است، تا تمام اشتباهات و انتقاداتی را شناسایی کنند که می‌توان علیه آن اقامه کرد.

مناظره‌کننده‌ها همچنین جهانی را تصور می‌کنند که در مناظره شکست خورده‌اند و به علت‌هایش فکر می‌کنند. آن تمرین‌ها که تمرین «تغییر موضع» نام دارد، حس قطعیت را متوقف می‌کند. ما را وادار می‌کند که لحظه‌ای، موضوعِ معقولیت باورهای دیگران را احساس کنیم. به ما این کمک را می‌کند که لحظه‌ای به خودمان برگردیم و به این فکر کنیم که شاید چیزی را جا انداخته‌ایم. ما را وادار می‌کند جهانی را تصور کنیم که ما اشتباه می‌کنیم و تمام این‌ها به ما فرصت تأمل می‌دهد که از درون آن چیزهایی نظیر تواضع و همدلی امکان ظهور پیدا می‌کنند.

طرف‌هایی که تمرین می‌کنند، و نوع همدلی که مناظره در مکالمه ایجاد می‌کند، نه تنها در اختلاف‌نظرهای شخصی قابل استفاده است، بلکه از نظر من، بیش از هر زمانی برای اختلاف نظرهای سیاسی و تعهدات ایدئولوژیکی ضروری هستند، هر یک ما بزرگتر از وابستگی‌های سیاسی‌مان هستیم، بزرگتر از تعهدات مذهبی‌مان، بزرگتر از باورهای ایدئولوژیکی‌مان، در این شرایط است که تمرین «تغییر موضع» بیشترین کارآمدی را خواهد داشت. این کار دامنه چیزهایی را که می‌توانیم درباره‌اش صحبت کنیم، وسعت می‌دهد، توانایی ما را برای بحث درباره مشکلات مجادله‌آمیز و دشوار، بزرگتر، پیشرفته‌تر و قوی‌تر می‌کند تا متواضعانه‌تر، همدلانه‌تر و سازنده‌تر مجادله کنیم.