اخلاقیات ارباب و بندگان: نیچه چه مقصودی داشت؟

نیچه جملات سخت و تندی را درباره جهان‌بینی توده‌های مردم بیان کرده است، اما او در واقع چگونه می‌اندیشید؟

چرا می‌گوییم که کمک‌کردن به دیگران خوب است؟ چرا فرض می‌کنیم که اعمال خودمحورانه شر هستند؟ در مجموع، آیا عمل خودخواهانه برای ما خوب نیست؟

ترجمه و صدا: شهاب غدیری

نیچه جملات سخت و تندی را درباره جهان‌بینی توده‌های مردم بیان کرده است، اما او در واقع چگونه می‌اندیشید؟

چرا می‌گوییم که کمک‌کردن به دیگران خوب است؟ چرا فرض می‌کنیم که اعمال خودمحورانه شر هستند؟ در مجموع، آیا عمل خودخواهانه برای ما خوب نیست؟

این‌ها بعضی از پرسش‌هایی هستند که نیچه تلاش می‌کند در کتابش درباره تبارشناسی اخلاق پاسخ دهد. نیچه پس از مرور برخی از پاسخ‌های یاوه‌ای که در دوران خودش ارائه شده بود، آن‌ها را رد می‌کند و کارش را نه باهدف پاسخ به آن پرسش‌ها، بلکه با تعیین ریشه ایده‌ها درباره خوب، بد و شر از نو آغاز می‌کند.

او با تلاش برای پاسخ به این پرسش‌ها نتایج بعضاً تکان‌دهنده‌ای می‌گیرد که در نحوه نگرش ما به خودمان و زندگی‌هایی که انتخاب می‌کنیم نتایج شگرفی به دنبال دارد.

داستان دو نوع اخلاقیات

نیچه برای توضیح این اندیشه‌ها داستانی را به ما می‌گوید. او جامعه کهنی را با دوطبقه توصیف می‌کند، اربابان و بندگان.

اربابان قوی، خلاق، ثروتمند و قدرتمند هستند. آن‌ها می‌توانند هر کاری را که می‌خواهند انجام دهند. آن‌ها عاشق خودشان هستند و خودشان را خیر می‌بینند. آن‌ها نقطه مقابل خودشان، یعنی ضعفا و ناتوانان را «بد» می‌نامند. بد بودن صرفاً ویژگی شخص است، آن‌ها انتخاب نکردند که چنان باشند؛ آن‌ها صرفاً بازنده‌اند.

بردگان کمتر ثروتمند هستند. آن‌ها که تحت انقیاد اربابان قرار دارند، نمی‌توانند کارهای مطلوبشان را انجام دهند. آن‌ها ضعیف، فقیر و رنجور هستند. آن‌ها بدواً خودشان را بد می‌بینند، مانند اربابان، زیرا فاقد مفاهیمی هستند که غیر این عمل کنند.

بااین‌وجود، نیچه اظهار می‌کند که پس از مدت زمانی، «طغیان بردگان» اتفاق می‌افتد. این انقلابی فیزیکی نیست، زیرا بردگان برای چنین انقلابی زیادی ضعیف هستند. در عوض، این انقلاب اخلاقی است. بردگان در این طغیان تصمیم می‌گیرند که تنها در صورتی رنج خودشان را تحمیل می‌کنند که آن را هم‌زمان «خیر» و «انتخاب» تعریف کنند. بردگان شروع به ستایش فروتنان، فقرا و کسانی می‌کنند که ناتوان از به پایان رساندن رنج خویش هستند.

اربابان به دلیل انتخابشان برای ثروتمند، قدرتمند و توانا بودن، شر لقب می‌گیرند. این به [بردگان] قدرت روانی برای ادامه دادن می‌دهد و آن‌ها را قادر می‌کند با نقض نظام ارزشی که اربابان را به نمایش قوت‌هایشان تشویق می‌کرد، به آن‌ها پاسخ دهند.

اخلاقیات ارباب شامل چه چیزهایی است؟

اخلاقیات اربابان شامل کسانی می‌شود که با داشتن هر دو قدرت ذهنی و جسمی خودشان را «خیر» می‌بینند. این اخلاقیات به چیزهایی نظیر ثروت، افتخار، جاه‌طلبی، برتری و تحقق خویشتن ارزش می‌دهد. این اخلاقیات زندگی و همه چیزش را تصدیق می‌کند.

ازآنجایی‌که اخلاقیات ارباب مطلوب قدرتمندان یا کسانی است که مقداری قدرت دارند، پیروانش اندک هستند. بااین‌وجود، آن تعداد اندک توجهی به تقبیح اکثریت ندارند. این هم‌زمان بدان معناست که اربابان خلاق هستند، زیرا هیچ تمایلی به نقشه‌ای تجویز شده از زندگی ندارند و می‌خواهند به‌رغم عدم تأیید گسترده، انتخاب‌های جدید زندگی را تجربه کنند.

نمونه‌ای از اخلاقیات با چنین تمایلاتی را می‌توان در یونان باستان مشاهده کرد. برای نمونه، اخلاقیات ارسطو هیچ توجهی به فقرا نمی‌کند و انسان قدرتمندی را می‌ستاید که می‌تواند زندگی را به‌تمامی زیست کند. پهلوانان یونانی شخصیت‌هایی قدرتمند و مفتخر هستند که بی‌توجه به هزینه، اراده خودشان را به واقعیت تبدیل می‌کنند. شاید به همین دلیل است که چنین جمله‌ای را ساخته‌اند «قدرتمندان هر کاری را که اراده کنند انجام می‌دهند، ضعفا از آنچه بدان مستحق هستند رنج می‌کشند.»

این سخن کمی خشن به نظر می‌رسد،

چنین است، اما همه «اربابان» درنده‌خو و مستبد نیستند. نیچه همچنین  تمام هنرمندان، فلاسفه و پیامبران را در این دسته قرار می‌دهد. این نظام [اخلاقی] چک سفید جامعه‌ستیزی نیست، اما زمانی مشکل ایجاد می‌کند که عده‌ای از افراد برای تحقق‌بخشیدن به خودشان دیگران را زیر پا می‌گذارند. نیچه این مشکل را با قیاس طبیعی بودن خوردن بره به دست عقاب‌ها توضیح می‌دهد. خشن است، اما همچنین، این کاری است که عقاب برای تبدیل‌شدن به عقاب کامل باید انجام دهد.

(عکس – عقاب برای شام ماهی را شکار می‌کند. نیچه اظهار می‌کند مقید کردن عقاب و همچنین ماهی به یک اخلاقیات به این معناست که یکی از آن‌ها رشد نخواهد کرد.)

اخلاق بردگان چیست؟

از طرف دیگر، اخلاق بردگان محکوم کننده قدرت اربابان منفور و ستایش‌گر ضعف خودش است. نیچه این عمل، یعنی واژگونی ارزش‌ها را کلید موفقیت طغیان بردگان می‌داند؛ او حتی این عمل را درخشان توصیف می‌کند زیرا موفق شد که تا دو هزار سال بر اندیشه غربی حاکم شود.

پس از این طغیان، ویژگی‌های اربابان شر شناخته می‌شد، زیرا بردگان به فقدانشان عادت داشتند و این فقدان به چیز خوبی تبدیل شده بود. برای مثال، عفت ستایش می‌شد زیرا نویسندگان قوانین اخلاقی نمی‌توانستند به‌اندازه دلخواهشان رابطه جنسی داشته باشند. تواضع فضیلت در نظر گرفته می‌شد زیرا آن‌ها هیچ چیزی برای افتخار نداشتند. سخاوتمندی بی‌انتها ستایش می‌شد زیرا آن‌ها نیاز داشتند به خودشان کمک کنند. اخلاقیات بردگان بی‌ارزش کردن چیزها از روی حسادتی بود که به نظام ارزشی تبدیل شد.

مسئله دیگری که به همین اندازه برای نیچه اهمیت داشت، این ایده بود که اخلاقیات بردگان، زیر هر نوع پوششی، نمی‌تواند هیچ نظام اخلاقی رقیبی را تحمل کند. نیچه اظهار می‌کند که این انگیزه را ترس از کارهایی تقویت می‌کند که ممکن است ارباب بی‌ملاحظه انجام دهد. همین به نقشه‌هایی برای تصرف قدرت منتهی می‌شود، به تلاش‌هایی برای به زیر کشیدن قدرتمندان زیر نام برابری، انقیاد اقلیتی که از اخلاقیات دیگری پیروی می‌کنند، خلق داستان‌هایی درباره جهنم برای ترساندن و اطاعت‌پذیری مردم، و این ادعا که اخلاقیات و شیوه زندگی بردگان باید در مورد همگان اعمال شود.

نیچه معتقد بود که خالص‌ترین شکل موجود اخلاقیات بردگان را می‌توان در آموزه‌های مسیح یافت، او توضیح می‌دهد که خوشامد‌گویی‌ها به بهترین شکل اندیشه‌های اساسی این اخلاقیات را بیان می‌کنند. او همچنین ظهور اخلاقیات بردگان را در بودیسم، دموکراسی، سوسیالیسم، و دیگر جنبش‌های توده‌ای مشاهده کرد که می‌خواهند همگان را برابر کنند و طرف‌دار زندگی راکد هستند. ازآنجاکه اخلاقیات بردگان نافی زندگی است، نیچه آن‌ها را بخشی از لغزش تدریجی به نهیلیسمی مشاهده می‌کرد که خودش از آن وحشت داشت.

بنابراین، آیا نیچه به اخلاقیات اربابان بسیار علاقه‌مند بود؟ آیا همه ما باید از آن پیروی کنیم؟

از نظر والتر کافمن، فیلسوف، چنین چیزی محتمل نیست. اگرچه نیچه دجال را نوشت و هیچ تردیدی درباره نفرتش از اخلاقیات بردگان باقی نگذاشت، ابتلای او به جنون مانع شد که مجموعه چهاربخشی خودش از اخلاقیات را تکمیل کند، مجموعه‌ای که جزئیات بیشتری را درباره اخلاقیات ارباب شامل می‌شد. این احتمال وجود دارد که او به همین اندازه از اخلاقیات خدایگانی انتقاد می‌کرد.

او همچنین اخلاقیات بردگان را به دلیل کمک به تقویت زندگی درونی انسان ستایش می‌کرد، مانند اخلاقیات خدایگانی، زیرا هرچه با آن درست و سازگار بود، برای خلق کردن نیاز اندکی به تأمل داشت.

نگرانی نیچه این بود که از رهگذر ابزاری نظیر ترس از جهنم، قدرت سیاسی اقتدارگرا، و مردمی با طرز فکر اوباش که می‌توانستند به نحو دیگری زندگی کنند، مجبور به پیروی از اخلاقیات بندگانی می‌شدند که به آن بی‌نیاز بودند. او درک می‌کرد که بعضی از مردم به آسایش اخلاقیات بردگان نیاز داشتند. مخالفت واقعی او با اندیشه‌ای بود که همه ما با آن مخالفیم.

درهرصورت، ابرانسان، ایده‌های فرا انسان نیچه، «فراتر از نیک و بد» است و به هیچ‌کدام از این نوع اخلاقیات به‌تنهایی متعهد نخواهد بود.

(عکس – نیچه نوعی از تنهایی را نشان می‌دهد که اغلب راه خود شما را روشن می‌کند. (نقاشی از ادوارد مونک))

چه چیزی از این می‌توانیم بیاموزیم؟

آنچه نیچه انجامش را تشویق می‌کند «نجیب بودن» است. درحالی‌که توصیف می‌شود اربابان نجیب‌تر از بردگان هستند، شخص نجیب همچنان می‌تواند ارزش‌های بردگی را حفظ کند. عیسی مسیح، که نیچه او را نسخه اولیه ابرانسان می‌دید، به‌عنوان نمونه‌ای از چگونگی امکان‌پذیری آن ذکر شده است.

انسان نجیب زندگی خودش را مانند پروژه‌ای می‌بیند که در آن اهداف خودش را انتخاب می‌کند و بی‌توجه به آنچه جامعه، عقاید جزمی یا توده‌های پلشت معتقدند، سمت آن‌ها حرکت می‌کند. انسان‌های نجیب نمی‌ترسند که جهان‌بینی خود را به چالش بکشند یا اقداماتی را انجام دهند که می‌دانند به تغییر و تبدیلشان به مردم منتهی می‌شود. سوپرمن نیچه، که به ابرانسان نیز شناخته می‌شود، تجسم شیوه زندگی شرافتمندانه است.

به تعبیری، نوشته‌های اغلب تکان‌دهنده نیچه را می‌توان مانند دستی دراز شده به‌سوی چنان خلقیات شرافتمندانه‌ای در نظر گرفت؛ تنها کسانی که اراده می‌کنند جهان‌بینی خودشان را به چالش بکشند، کسانی هستند که آن‌ها را می‌خوانند.

اکنون چه کاری می‌توانم انجام دهم؟

صادقانه از خودتان بپرسید، آخرین باری که اجازه دادید جهان‌بینی‌تان به‌طورجدی به چالش کشیده شود، چه زمانی بود؟ چه تعدادی از باورهایتان صرفاً واکنش یا محصول تربیت شما هستند؟ آیا به کسی که هستید افتخار می‌کنید و همواره برای سلطه بر زندگی‌تان تقلا می‌کنید؟ یا، به وضعیت شرمگین خودتان تسلیم شده‌اید و اجازه داده‌اید که آن تسلیم بر زندگی شما مسلط شود؟ حتی به چالش کشیدن خودتان با چنین پرسش‌هایی را می‌توان نوعی آغاز در نظر گرفت.

این شرح کمی غیرتاریخی به نظر می‌رسد، آیا راه دیگری برای نگریستن به این نظریه وجود دارد؟

همچنین می‌توان این دوگانگی را ابزاری برای تحلیل در نظر گرفت. زیرا هیچ‌کدام از آن‌ها به شکل خالصی در واقعیت وجود ندارد، در عوض ما می‌توانیم آن‌ها را به‌عنوان موارد ایدئالی برای تحلیل نظام‌های اخلاقی واقعی و انگیزه‌های پشت ارزش‌گذاری‌هایشان استفاده کنیم.

در کارزار نیچه علیه نیهیلیسم، هنگامی که یک سیستم عناصری از هر دو اصول اخلاقی را در بر دارد، مفید است که تعیین کنیم کدام نظام‌ها تصدیق‌کننده زندگی و کدام نظام‌ها نافی زندگی هستند.

نیچه متفکری رادیکال بود که قصد داشت تمام سویه‌های جهان‌بینی‌های ما را بررسی کند. اندیشه‌های او اغلب تکان‌دهنده، بعضاً اشتباه، و همواره اندیشه‌برانگیز هستند. حتی اگر اخلاقیات ارباب و بنده به‌عنوان ابزارهایی برای مباحثه، بهتر از مدل‌های رشد تاریخی باشند، ما همچنان می‌توانیم از آن‌ها برای آگاهی‌بخشی و کمک به رشد خودمان در زندگی استفاده کنیم.

در پایان، آیا نیچه، قهرمان بزرگ غلبه بر خویشتن، چنین چیزی را نمی‌خواست؟

عبارات خود نیچه درباره اخلاقیات ارباب و بنده را اینجا مطالعه کنید.

منبع: BigThink

مطالب مرتبط با نیچه

2022-08-18T16:02:48+04:30بدون ديدگاه

ثبت ديدگاه

برگشت به بالا