چرا و چگونه باید پیشرفت کنیم؟

همه ما از کلمه «پیشرفت» تصور خاص خودمان را داریم. با وجود این، پیشرفت در زندگی چه شامل موفقیت‌های کاری و تحصیلی ما باشد چه پیشرفت در ساختن شخصیت خودمان، مساله پیشرفت یکی از مشغولیت‌های ذهنی روزمره ماست.

جردن پیترسون، سخنران، روانشناس یونگی و استاد دانشگاه، در این ویدئو درباره ضرورت تغییر و چگونگی آن توضیحاتی بیان می‌کند.

ترجمه و زیرنویس: علیرضا رضایی، شهاب غدیری

چه کاری برای پیشرفت خودتان می‌توانید انجام دهید؟

بگذارید گامی به عقب برگردیم سوال اول می‌تواند این باشد: چرا اصلاً باید خودتان را برای پیشرفت به زحمت بیندازید؟ من فکر می‌کنم جواب می‌تواند این باشد که شما بیش از حد احمقانه زجر نکشید و شاید اطرافیان شما هم عذاب نکشند، به نظر می‌رسد که حکمی در عمق این سخن هست.

این یک دکترین خودآموز عادی نیست که اگر شما خودتان را به خوبی منظم نکنید، بهایش را خیلی سنگین می‌پردازید. همین‌طور اطرافیانتان ممکن است بگویند، برای من اهمیتی ندارد.

اما در واقع این طور نیست، برایتان مهم است. زیرا اگر شما در رنج و درد باشید، به آن اهمیت خواهید داد پس شما در هر صورت به آن اهمیت می‌دهید حتی اگر به این شکل منفی باشد به سختی می‌توانید شخصی را پیدا کنید که درد طاقت‌فرسایی داشته باشد و بگوید خلاصی از این وضع برایم مهم نیست این درد از جمله چیزهایی است که این ایده را به ذهن می‌آورد که بهتر می‌شد اگر [آن درد] وجود نداشت. غیر قابل بحث است. بنابراین شما به کارهایتان نظم می‌دهید تا درد دیگری متحمل نشوید.

حال سوال می‌تواند این باشد که چگونه به کارهایتان نظم دهید؟

به عنوان مثال به اطرافتان نگاه کنید و ببینید چیزی که آزارتان می‌دهد را می‌توانید درست کنید؟ بگذارید اینگونه بگوییم؛ می‌توانید این کار را در اتاقتان انجام دهید کاملاً سرگرم کننده است؛ می‌توانید در اتاق خوابتان بنشینید و به این فکر کنید که اگر بخواهم ۱۰ دقیقه صرف بهتر کردن اتاق بکنم چه کاری باید انجام دهم.

و شما باید این سوال را از خودتان بپرسید. این فرمان نیست بلکه سوالی اصیل است. چیزهایی در اتاق ظاهر خواهند شد. برای مثال یک دسته کاغذ می‌بنید که شما را آزار می‌دهد و به نظرتان می‌رسد شاید نظم دادن به آن‌ها چیز خوبی باشد؛ کمی زباله پشت مانیتور کامپیوتر شما قرار دارد که شش ماهی است به آن توجه نکرده‌اید.

اتاق کمی بهتر می‌شد اگر گرد و خاک کمتری داشت و سیم‌ها درهم برهم نبودند اگر صرفاً به خودتان اجازه دهید تا به فضایی که همان لحظه در آن هستید توجه کنید. مسائل مختلفی پیدا می‌شوند که می‌توانید آن‌ها را سر و سامان دهید.

اگر برای روان‌درمانی به من مراجعه کرده باشید، اولین و ساده‌ترین کار برای ما ترغیب شما مرتب کردن اتاقتان است. شاید برایتان سوال شود که آیا روان‌درمانی همین است؟! جواب سوال‌تان این است: بستگی دارد.

چگونه محدودیت‌های وجودی‌ خودتان را درک می‌کنید؟

به عقیده‌ من از هرجایی که می‌توانید شروع کنید! اگر چیزی خودش را به‌گونه‌ای در نظر شما پدیدار کرد که به تعمیر کردن نیاز داشته باشد و اگر توانایی آن را دارید، خب اصلاحش کنید! صد‌ها چیز را اینگونه اصلاح خواهید کرد. در نتیجه زندگی‌تان بسیار تغییر می‌کند. من اغلب به افراد می‌گویم کارهای تکراری روزمره‌ خودتان را اصلاح کنید.

چون مردم آن‌ها را بی‌اهمیت تصور می‌کنند. از خواب بیدار می‌شوید دندان‌های‌تان را مسواک می‌زنید، صبحانه می‌خورید، روال روزانه خودتان را دارید احتمالاً آن‌ها ۵۰٪ از زندگی شما را تشکیل می‌دهند و مردم این‌ مسائل را کسل‌کننده و بی‌نیاز به توجه می‌دانند. خیر، کاملا اشتباه است. کارهایی که هر روز انجام می‌دهید مهم‌ترین کارهایی هستند که می‌کنید.

خیلی ساده باید دو دوتا، چهارتا کنید به سرعت خواهید فهمید. بنابر این، صد اصلاح در محیط وجودی‌تان انجام می‌دهید. در نتیجه زباله‌ها و دام‌های زیادی از مسیرتان برداشته خواهد شد و این همسو با عقیده یونگ است.

او می‌گوید زمانی که ذهن و احساساتتان را جمع‌وجور کنید، می‌توانید خودتان را تا جایی که انتظار دارید توسعه دهید و چیزهایی را اصلاح کنید که بخشی از وجود گسترده‌تر شماست. بعضی اوقات نمی‌دانید چطور انجامش دهید. تصور کنید در خیابان تاریکی قدم می‌زنید و شخصی الکلی و اسکیزوفرنی که ده سالی آنجا زندگی کرده به شما بر می‌خورد و پرت‌وپلا می‌گوید! این یک مشکل است.

عالی بود اگر می‌توانستید آن را اصلاح کنید، ولی هیچ ایده‌ای ندارید که چگونه آن کار را انجام دهید. از آن گریز می‌کنید تا چیز قابل اصلاحی پیدا کنید. زیرا اگر گند بزنید، نه تنها به آن شخص کمکی نکرده‌اید. بلکه به احتمال زیاد خودتان هم آسیب می‌بینید.

در واقع، اینکه متوجه می‌شوید چیزهایی نیاز به اصلاح دارد به این معنا نیست که حق دارید آن‌ها را اصلاح کنید. باید کمی متواضع باشید. شما سوار هلکوپتری نمی‌شوید که کار نمی‌کند، بلکه به تدریج آن را تعمیر می‌کنید.

باید در مرز صلاحیت‌های خودتان باقی بمانید. اگر مردم مستمر به زندگی خودشان بنگرند، کارهای جالبی برای انجام دادن پیدا می‌کنند. خود من، ایده مرتب کردن اتاق را دوست دارم.

زیرا می‌توانید آن را فورا انجام دهید به جاییکه که زندگی می‌کنید، برگردید و با خود فکر کنید که چه کاری می‌توانم انجام دهم تا نیم ساعته اتاق را بهتر کنم؟ باید از خودتان بپرسید! و چیزهایی به ذهن‌تان خطور می‌کند، ذهن چیز عجیبی است به محض اینکه هدفی به آن بدهید ذهن هم‌راستا با آن هدف اصیل دنیای پیرامون را مجدداً پیکربندی می‌کند. در واقع برای شروع اینگونه نگاه می‌کنید.

اگر تکلیفی برای خودتان معین کردید، باید صادقانه باشد.

زیرا باید برای انسجام در عمل نیاز دارید که اندیشه‌ها و احساساتان را کنار هم و در بدنتان جمع کنید. باید با هدفتان صادق باشید [اما زمانی که هدفی را انتخاب می‌کنید کل جهان شما پیرامون آن هدف مجدد پیکربندی می‌شود. خیلی سر راست، به لحاظ فنی هم صادق است.

برای نمونه، همه شما این ویدئو را مشاهده کرده‌اید که توپ بسکتبالی دائما بین اعضای دو تیم سفید و سیاه دست به دست می‌شود و ناگهان گوریلی وارد صحنه می‌شود. اما شما آن را نمی‌بینید اگر ۵ سال به این آزمایش فکر کنید ارزشش را دارد. زیرا نشان می‌دهد شما چیزی را می‌بینید که هدف می‌گیرید و یک نتیجه‌ که می‌توانید از آن بگیرید این است: مراقب باش چه هدفی انتخاب می‌کنی.

هدفی که انتخاب می‌کنید معین می‌کند جهان چگونه خودش را به شما عرضه کند.

پس اگر جهان خودش را زیادی منفی به شما عرضه می‌کند، سوالی که باید بپرسید این است: آیا هدف درستی انتخاب کرده‌اید؟ قصد ندارم مشکلات همه را به «هدف نامناسب» تقلیل بدهم.

انسان‌ها به دلایل زیادی زمین می‌خورند، بیمار می‌شوند و تصادف می‌کنند. عنصر شانس قطعاً وجود دارد. اما شما هیچ چیز، حتی آن عبارت را، زیادی تعمیم نمی‌دهید. بلکه می‌خواهید آن را با عنصر شانس، در زندگی انسان‌ها تلفیق کنید. با این وجود پرسش بسیار مهمی است.

جوردن پیترسون

برای خرید مستند ۴ ساعته ی اژدهایان، هیولاها و مردان از جردن پیترسون کلیک کنید.