نظریه بازی و بزرگ‌ترین چالش بشر

آیا نظریه بازی می‌تواند بزرگ‌ترین چالش بشریت را توضیح دهد؟ این پرسشی است که استیون پینکر، استاد دانشگاه هاروارد، با توجه به آرمان‌های جنبش روشنگری سعی در پاسخ به آن دارد. این روانشناسِ شناختی اظهار می‌کند، مادامی که آرمان‌های روشنگری مبنی بر استفاده از دانش برای بهبود زندگی انسان گرایشی ذاتی برای ما نیست، اما برای پیشرفت اجتماعی ضرورت دارد.

اما یک مشکل در مقابل پیشرفت وجود دارد که «نظریه بازی»، و به طور خاص موقعیت‌هایی را شامل می‌شود که پای «تراژدی منابع مشترک» در میان است. تراژدی منابع مشترک، بیانگر وضعیت مخمصه‌آمیزی است که افراد به طور مستقل به دنبال منافع خودشان هستند و این به استفاده بیش از حد یا سرانجام نابودی منابع مشترک و در نتیجه به ضرر همگانی می‌انجامد.

از نظر پینکر، یکی از مثال‌های تراژدی منابع مشترک ریشه در باورهای عمومی‌ای دارد که ما انتخاب می‌کنیم. ممکن است فردی ترغیب شود تا چیزی را باور کند، زیرا با این باور در میان حلقه اطرافیانش خوب به نظر می‌رسد. اما اگر مردم، به تعداد کافی چنین رفتاری را داشته باشند، پیامد احتمالی این است که تعداد کمتری از مردم برای جست‌وجوی حقیقت ترغیب می‌شوند.

باوجود‌این، پینکر نگاه خوش‌بینانه‌ای دارد. او با ذکر پیشرفت‌ها در علم و اخلاق به عنوان شواهد پیشرفت بشر، اظهار می‌کند که ارزشهای انسان‌مدارانه (اومانیستی) صاحب مزیتی ذاتی هستند، زیرا برای امیال جهان‌شمول و تجارب مشترک بشر جذابیت دارند.

ترجمه و زیرنویس:

علی نانوایی

منبع: Big Think

Video Source: Big Think. (2023, March 17). Game theory can explain humanity’s biggest problem | Steven Pinker [Video file]. YouTube. https://www.youtube.com/watch?v=7N_NNVeKat8&t=2s

نظریه بازی و بزرگ‌ترین چالش بشر از دیدگاه استیون پینکر (متن ویدئو):

آرمان‌های روشنگری، نظیر اینکه می‌توانیم از دانش برای بهبود رفاه انسان استفاده کنیم، به‌طور خاص طبیعی نیستند. بخش عمده تاریخ و پیش از تاریخ هیچ دانشی وجود نداشت که بر اساس آن بتوانید کارهایی مانند کاهش بیماری، کاهش جنگ‌های قبیله‌ای یا افزایش عمر را انجام دهید. تا همین اواخر، حتی امید به آن نامعقول بود. بنابراین، شهودی نیست و همیشه تمایل به عقب‌نشینی وجود دارد.

برای مثال، نادیده‌گرفتن یافته‌های علمی، اثربخشی واکسن‌ها، واقعیت تغییرات اقلیمی. جنگ در اوکراین نیز یکی دیگر از ارزش‌های روشنگری را به باد داد. این ایده که خیر غایی، زندگی مردم است. شاید برای پوتین مرگ چند صدهزار نفر، ویرانه شدن مدارس، بیمارستان‌ها و آپارتمان‌هایشان بهای ناچیزی برای شکوه و انتقام از تحقیر اتحاد شوروی باشد.

ما به انسان‌گرایی روشنگری تمایل ذاتی نداریم. بااین‌وجود، باید از آن حمایت کنیم. باید آن را پیش ببریم. باید به خودمان یادآوری کنیم که چه چیز آن شکوهمند است. یکی از ایده‌هایی که برای درک گرفتاری کنونی ما ضروری است، از «نظریه بازی» می‌آید. نظریه بازی این است: در موقعیتی که نتیجه به عمل عقلانی دیگران وابسته باشد، انتخاب عقلانی شما چیست؟

یک وضعیت نامساعدی در نظریه بازی «تراژدی منابع مشترک» نام دارد که در آن کاری که هر کسی انجام می‌دهد از نظر خودش عقلانی است، اما وقتی همه این کار را انجام می‌دهند، نتیجه برای همه بدتر می‌شود. موقعیت‌های زیادی هستند که در آن با تراژدی منابع مشترک روبرو می‌شویم. اگر به‌جای رانندگی با شاسی‌بلندم زیر باران منتظر اتوبوس بمانم، موجب نجات آب‌وهوا نمی‌شوم. پس، عقلانی است که سوار شاسی‌بلندم شوم. اگر همه این‌طور فکر کنند همه ما در خطر پخته‌شدن خواهیم بود.

حوزه دیگر که در آن با تراژدی منابع مشترک مواجهیم خودِ عقلانیت است. شخصی را دارید که فکر می‌کند: باید این را باور کنم یا آن را؟ خب اگر این را باور کنم، بین تمام آدم‌هایی که برایم اهمیت دارند، قهرمان خواهم بود. و سایر اعضای گروه هم به همین شکل فکر می‌کنند و همه فکر می‌کنند: اگر به آن تردید کنی باعث می‌شوی که ما احمق و شرور به نظر برسیم، و در نتیجه، اگر همه این طور فکر کنند، دو جبهه خواهید داشت که هر کدام جداگانه عقلانی است، به این معنا که هر فرد احترام رفقا، دوستان و همکارانش را به‌دست می‌آورد. اما وضع کل جامعه خراب می‌شود، زیرا به جای لذت از جستجوی حقیقت، فقط قبایل متخاصم خواهید داشت.

در مورد عقلانیت عوام، شما می‌خواهید تعهد به حقیقت مهم‌تر از شعاری باشد که جبهه شما را خوب جلوه می‌دهد تا همه از چیزی که برای همه خوب به نظر می‌رسد، لذت ببرند. با تمام تهدیدهای چپ هویت‌گرا، و راست پوپولیست و رهبران ناسیونالیست، و بنیادگرایان دینی، آیا امیدی هست؟ به‌طورکلی تمدن تمایل دارد به‌آرامی در جهت عقلانیتِ بیشتر حرکت کند.

علم کنونی ما واقعاً از ۵۰ سال یا ۱۰۰ سال پیش بیشتر شده است، بسیاری از باورهای خرافی به حاشیه رانده شده‌اند، نه فقط باورهای عملی، بلکه باورهای اخلاقی بردگی. خدا را شکر که دیگر آن بحث را نداریم. اما ۱۵۰ سال پیش، کشور ما داشت؛ سلب حق رأی زنان، جرم‌انگاری همجنس‌گرایی، تفکیک مدارس. فهرست ادامه دارد.

ما واقعاً پیشرفت کرده‌ایم. ارزش‌های انسان‌گرا (اومانیستی) نوعی مزیت ذاتی دارند – وقتی به آن‌ها فکر کنید. زیرا تنها چیزهایی هستند که هنگام مذاکره با شخصی شبیه خودتان، می‌توانید از آنها دفاع کنید. همه ترجیح می‌دهیم که زنده باشیم تا مرده. ترجیح می‌دهیم که سالم باشیم تا بیمار. تحصیل‌کرده بودن را به جهل و بی‌سوادی ترجیح می‌دهیم. فهرست بلندی از چیزهای مشترک داریم. زیرا علی‌رغم تفاوت‌هایمان در نژاد، مذهب، قومیت و ملیت، همه ما انسان هستیم. انسان‌گرایی روشنگری فقط برای آن «بشریت مشترک» جذاب است. به طور خاص شهودی نیست، اما همیشه این مزیت ذاتی را دارد.