توجهم را جلب کرد، این بود که چقدر سریع یک برنامه مناظره با قاعده تنظیم شده، به همراه مجریان، با ارزشهای جامعهای که تصمیم گرفته است مناظرهها را به بخشی از فرایند دموکراتیک تبدیل کند، چقدر سریع میتواند به نوعی جار و جنجال تبدیل شود، جایی که تنها نمایش عظمت و چیرگی به طرف مقابل اهمیت داشت. جایی که شرمساری سکه رایج بود.
آن انگیزههای تاریک که به اختلافات بدی میانجامد، نه تنها در عمل مجادله، بلکه درون همه ما وجود دارند، به همان اندازه که ظرفیت داریم به خوبی مخالفت کنیم، همچنین ظرفیت داریم که به شیوه بدی مخالفت کنیم.
من با مشاهده اینکه چگونه میتوان قالب مناظره را شکست، و [با مشاهده] اینکه چگونه مناظرهکنندگان مغرض از آن سوء استفاده میکنند، به فهرستی از تاکتیکهای متداول مورد استفاده مناظرهکنندگان مغرض، به چهار شخصیت متداول رسیدم: اولی، طفره زن، [دوم] دغلکار، [سوم] مشاجرهگر، و چهارمی، دروغگو.
بهاین ترتیب، طفرهزن اساساً با تغییر دادن موضوع برنده میشود. برای نمونه ممکن است بگویید ما باید وابستگی به سوختهای فسیلی را کاهش دهیم، زیرا کنترل تغییرات اقلیمی از دست ما خارج میشود.
سپس – درباره موضوع تغییرات اقلیمی – آنها ممکن است بگویند: چرا یک ماشین چهارچرخه سوار میشوی؟ این نوعی پاسخ به همان موضوع است، اما نه به نکتهای که مطرح کرده بودید؛ بنابراین پاسخ به طفرهزن، باقی ماندن در مسیر و تلاش برای بازگرداندن بحث به نقطه اصلی و برجسته کردن این نکته است که آنها تلاش میکنند موضوع اختلافنظر را تغییر دهند.
دومین شخصیت، دغلکار است، و مشخصه حرکت دغلکار بد نمایش دادن نکتهای است که شما بیان میکنید. اگر بگویید که من مخالف افزایش مالیاتها هستم، دغلکار شاید بگوید: آیا به این معنا است که شما هیچ اهمیتی به بیمه اجتماعی نمیدهید؟ این بحثی نیست که شما مطرح کرده باشید، بحثی است که آنها به شما تحمیل میکنند.
برای پاسخ به دغلکار، ضروری است که سخن بیان شده را اصلاح کنید و بگویید: خیر، این چیزی نیست که میگویم. شما اغلب میتوانید موضع دفاع از چیزی را بگیرید که اعتقادی به آن ندارید، یا دست کم مکالمه در حال گسسته شدن است و شما نمیتوانید ارتباط بگیرید و درباره همان موضوع صحبت کنید.
سومین مجادلهکننده بد مشاجرهگر نامیده میشود. و این شخصی است که هرگز چیزی در نظرش به اندازه کافی خوب نیست. آنها خیلی خوب میتوانند تقریباً برای هر چیزی که بیان میکنید، انتقاداتی داشته باشند، اما هرگز بدیل خودشان را عرضه نمیکنند.
در نتیجه پاسخ مناسب به مشاجرهگر این است که بگویید: خب، تو به چه چیزی اعتقاد داری؟ به بیان دیگر، آنها را در یک موضع ثابت کنید تا آنها نیز در دفاع از چیزی استدلال کنند، و نه اینکه همیشه «نه» بگویند.
چهارمین شخصیت، کسی که تقریباً همه جا میبینیم، دروغگو است. آنها معمولاً «یک» دروغ نمیگویند، فراوان میگویند. استراتژى علیه دروغگو، انتخاب یک یا دو دروغ شاخصی است که فکر میکنید به بهترین شکل روش دروغگو را توصیف میکند.
سپس، مناظرهکنندگان کاری را انجام میدهند که وصل و تعویض نامیده میشود. شما یک دروغ را با یک حقیقت جایگزین میکنید و در نتیجه با وصل شدن به دروغ و سپس جایگزین کردن آن با حقیقت، میتوانید شیوههایی را نشان دهید که دروغ کم میآورد و تلاش کنید مشکل اصلی شیوه کلیتر ورود دروغگو به مناظره را توضیح دهید.
یکی از امکانهایی که دانش و مهارت دفاع در مقابل قلبهای تاریک برای ما فراهم میکند، این است که قلدرهای زندگیمان را به چالش بکشیم. مقداری از این لازم است، زیرا آنها وجود دارند، و اغلب جنگ را بر ما تحمیل میکنند.
اما همچنین اهمیت دارد که با بازیگران مغرض هرچه زودتر درگیر شویم، و در موارد بسیاری، هرچقدر که میتوانیم، زیرا… قدرت قلدرها، بدون چالش افزایش پیدا میکند. حتی زمانی که ممکن است در مواجهه با یک قلدر یا مناظرهکننده مغرض، احساس ناامیدی کنیم، به ابزارهایی برای پاسخ دادن نیاز خواهیم داشت. اما همچنین استراتژیهایی را در دسترس داریم تا مکالمهای را مجدد تنظیم کنیم که میخواهیم داشته باشیم.
ثبت ديدگاه