جردن پیترسون: نقش قربانی را رها کن
ذهنیت قربانی یا نقش قربانی، نقش دردناکی برای بازی کردن است. این یعنی، اتفاق(های) بدی برای شما افتاده است که در این وضعیت قرار گرفتهاید. و این مسئله یکی از گرفتاریهای جامعه است.
«اگر خودتان را مانند یک قربانی بیچاره تصور کنید یا حتی بدتر، قربانیای که غیرمنصفانه قربانی شده است، اوضاع برایتان بسیار بدتر خواهد شد. این استراتژی خوبی نیست. سرانجام فرد رنجوری میشوید. شخصی عصبانی و کینهتوز. متخاصم میشوید و این تنها اول کار است.»
جردن پیترسون، در این ویدئو نگاهی به موضوع ذهنیت قربانی میکند و برای برون رفتن از این ذهنیت توضیحاتی را بیان میکند.
ترجمه و زیرنویس: شهاب غدیری
بازبینی و تصحیح: نوشین دیلمی
پیشنهاد: برای مطالعه بیشتر درباره ذهنیت قربانی میتوانید به مقاله «گرهگشایی از ذهنیت قربانی» از اسکات بری کافمن مراجعه کنید.
جردن پیترسون: نقش قربانی را رها کن (متن ویدئو):
-نقش «قربانی» نقش دردناکی برای بازی کردن است. زیرا اتفاق بدی برای شما افتاده که قربانی باشید. اما این یکی از گرفتاریهای جامعه است. پس افرادی که قربانی بودند چی؟
حق دارند. علاوه بر این، آنها ستمگر(آزارگر) هستند. همه مردم ترکیب عجیبی از قربانی و ستمگر هستند. اتفاقات وحشتناک زیادی برای مردم میافتد که، به تعبیری، قابل توجیه نیستند. بیماری سراغ مردم میآید، تصادفی، البته نه کاملاً تصادفی، اما عنصر شانس بسیار دخیل است. اینکه با تولدتان کجای جهان پرتاب شدهاید. اگزیستانسیالیستهای دهه ۱۹۵۰ همواره دربارهاش حرف میزدند. به تعبیر آنها شما با تمایلات و ضعفهای خاص خودتان در جهان و در واقعیت پرتاب شدهاید. و مواقعی در زندگیتان پیش میآید که اتفاقات به شکل غیرمنصفانهای برای شما رخ میدهد؛ اینکه با شما عادلانه رفتار نمیشود. اما در کنار آن انواع مزایایی که مساوی تقسیم نشدهاند نیز وجود دارد و این طبیعت غیرقابل پیشبینی وجود است.
اما نباید اجازه دهید چنین مسائلی شما را تعریف کنند. زیرا به لحاظ استراتژیک مفید نیست وقت ورق بازی میکنید به شما یک دست کارت داده میشود، با آنها چه کار میکنید؟ با همان دست از کارتها بهترین بازیتان را انجام میدهید. چرا؟ چون همه دستها یکسان است؟ خیر. زیرا به جز انجام بهترین بازی با کارتهایتان هیچ استراتژی بهتری ندارید.
لزومی ندارد که استراتژی شما پیروز بشود. چون قرار نیست همیشه پیروز شوید. گاهی میبازیم. گاهی دردناک میبازیم. گاهی دردناک و نامنصفانه میبازیم. نکته این نیست. نکته این است که استراتژی بهتری ندارید. هیچ کس دیگری هم ندارد. همچنین واضح نیست امتیازها و قربانی شدنها چگونه توزیع شده است. اگر فردی را در نظر بگیرید که زندگی تقریباً خوبی دارد. اگر کمی عمیقتر نگاه کنید، خیلی زود متوجه میشوید یک یا چند تراژدی بزرگ در گذشته یا شاید اکنون وجود دارد. اصلا مهم نیست چقدر در این جهان حفاظتشده باشید. همچنان در معرض بیماری، کهولت سن، پاشیده شدن روابط، مرگ رویاهایتان و خودِ مرگ هستید. پس آسیبپذیری در ساختار هستی نهادینه شده است.
حال اگر خودتان را مانند یک قربانی بیچاره تصور کنید یا حتی بدتر، قربانیای که غیرمنصفانه قربانی شده است، اوضاع برایتان بسیار بدتر خواهد شد. این استراتژی خوبی نیست. سرانجام فرد رنجوری میشوید. شخصی عصبانی و کینهتوز. متخاصم میشوید و این تنها اول کار است. اوضاع به مراتب خارج از کنترل خواهد شد. پس به لحاظ استراتژیک، این بازی بدی است. بهتر است مسئولیت کارتهای دستتان را برعهده بگیرید؛ برای محافظت از خودتان هیچ راهی بهتر از این ندارید.
ثبت ديدگاه