چرا انسان‌ها احمق می‌شوند؟ – تحلیل رابرت گرین درباره حماقت بشر

حماقت بشر یکی از موضوعات جذاب و چالش‌برانگیز در علوم انسانی و فلسفه است. رابرت گرین، نویسنده برجسته کتاب‌های مربوط به قدرت و استراتژی، در گفت‌وگویی جذاب به این موضوع پرداخته است. او توضیح می‌دهد که چه چیزی باعث می‌شود انسان‌ها گاهی تصمیمات احمقانه بگیرند و چگونه این تصمیمات می‌توانند پیامدهای خطرناکی داشته باشند. (نک. دنیل کانمن و مشکل اعتماد به نفس کاذب)

در این مصاحبه، گرین با تأکید بر مفهوم یونانی «فرونسیس» (حکمت عملی)، معتقد است بیشترین آسیب‌ها در جوامع نه از افراد شرور، بلکه از انسان‌های بی‌کفایت و افرادی که به اشتباه گمان می‌کنند همه پاسخ‌ها را دارند، ناشی می‌شود. او به نمونه‌هایی از تاریخ، مانند جنگ پلوپونزی، اشاره می‌کند که نشان می‌دهد چگونه رهبران با اطمینان بیش از حد و بدون درک عمیق از شرایط، ملت‌ها را به نابودی کشاندند.

رابرت گرین نویسنده و سخنران آمریکایی است که با کتاب‌هایش در حوزه استراتژی و قدرت شناخته می‌شود. از آثار برجسته او می‌توان به «۴۸ قانون قدرت»، «هنر اغواگری»، «۳۳ استراتژی جنگ» و «قوانین طبیعت انسان» اشاره کرد. این کتاب‌ها به بررسی مفاهیمی مانند قدرت، نفوذ و تسلط می‌پردازند.

ترجمه و زیرنویس: علی نانوایی

ادیت و تنظیم: شهاب غدیری

منبع:

Robert Greene. (2024, December 17). The nature of human stupidity [Video]. YouTube. https://www.youtube.com/watch?v=D8–Ep_g9UY

چرا انسان‌ها احمق می‌شوند؟ – تحلیل رابرت گرین درباره حماقت بشر (متن ویدئو)

مجری: آیا احمق‌ترین افراد همیشه کسانی هستند که فکر می‌کنند همه پاسخ‌های درست را دارند.

ر. گرین: بله. برگردیم به مطالعاتم درباره دنیای باستان که بخشی از خود من را ساخت. یکی از مفاهیم یونانیان باستان که همیشه مرا هیجان‌زده می‌کرده این است: بیشترین آسیبی که در این دنیا رخ می‌دهد به دست افراد احمق و بی‌کفایت ایجاد می‌شود تا انسان‌های شرور.

واژه‌ای در زبان یونانی وجود دارد به نام فرونسیس که نوعی از حکمت است این واژه بیشتر به معنای حکمت عملی است؛ برای اینکه بتوانید کارها را انجام دهید، زندگی را هدایت کنید با افراد تعامل کنید، متعادل بمانید و بتوانید کارها را به سرانجام برسانید. خب، پس… چه چیزی مردم را احمق می‌کند؟

در حال حاضر احمق‌های زیادی در این دنیا هستند. احمق‌ها همیشه بوده‌اند. چون انسان‌های بیشتری روی زمین زندگی می‌کنند و به صورت تصاعدی تعداد احمق‌ها بیشتر شده. چه چیزی باعث می‌شود مردم احمق شوند؟ متاسفم اما باید حقیقت را رک بگویم، [دلیلش] یقین آن‌ها به داشتن همه پاسخ‌هاست.

[آن‌ها می‌گویند:] «این وضعیت حکومت ماست» … «فلان چیز و بهمان چیز مشکل دارد» … «مردم باید چنان رفتار کنند و چه و چه…». بنابراین، شما تمرکز خود را به مسیر کوچک و باریکی محدود می‌کنید. چیزی که از شخص دیگری شنیده‌اید و حتی ایده احمقانه خودتان نیست. آن را در اینترنت یا جای دیگر یاد گرفته‌اید و اکنون این مسیر یک‌سویه را دنبال می‌کنید.

به‌رغم دنیایی که از همه سو گرد شماست فقط آن مسیر یک‌سویه را دنبال می‌کنید چون به‌شدت مطمئن هستید که پاسخ را می‌دانید. وقتی رهبرانی داریم که – به موضوع یونان برگردیم – وقتی رهبرانی داریم که زیادی مطمئن هستند، این رهبران، کشور را وارد جنگ می‌کنند. [جنگی] که نااندیشیده است.

پارادایم فرهنگ باستان، جنگ پلوپونزی بین آتن و اسپارت بود. جنگی که در نهایت باعث پایان دموکراسی آتن و دوران طلایی آن شد. توسیدید یکی از بزرگترین نویسندگان که تاریخ جنگ پلوپونزی را نوشت و در آن زمان زندگی می‌کرد، می‌گوید که رهبران فکر می‌کردند: «کار بسیار ساده‌ای خواهد بود» … «به همه چیزهای بزرگی فکر کنید که وقتی سیسیل را فتح کردیم، به‌دست خواهید آورد»، «تمام دنیا به پایان خواهد رسید، و اسپارت نابود خواهد شد.»

[تصمیم] نااندیشیده‌ای بود آن‌ها به‌قدری مطمئن بودند که پارامترهای مختلف را نادیده گرفتند. آنها در سطح استراتژی کلان فکر نکردند بنابراین افراد زیادی مطمئن بسیار احمق هستند و وقتی قدرت دارند بسیار بسیار خطرناک‌اند. نمی‌گویم افراد شرور خطرناک نیستند، اما افراد نالایق و احمقی که زیادی مطمئن هستند و درست نمی‌اندیشند درست به اندازه افراد شرور خطرناک هستند.

مجری: همچنین، فکر می‌کنم تعداد افراد احمق خیلی بیشتر از افراد شرور است.

گرین: احتمالا، بله.

مجری: فکر کردن به این موضوع بسیار جالب است… نمودار ونی را تصور کنید که دو بخش دارد: افراد بدبین و افرادی که همیشه فکر می‌کنند همه چیز را می‌دانند.

گرین: آنها دست‌ در دست هم می‌دهند و کاملا همپوشانی دارند. یکی از هم‌وطنان شما از ۲۰۰ سال پیش، دقیقاً ۲۰۰سال پیش، شاعری به نام جان کیتس مفهومی به نام قابلیت منفی را مطرح کرد. او با قابلیت منفی می‌خواست به این پرسش پاسخ دهد که چرا شکسپیر، یکی دیگر از هم‌وطنان شما، اینقدر نابغه بود؟

شخصیت‌های داستان‌های شکسپیر بسیار واقعی بودند چون آن‌ها را به‌عنوان انسان‌های واقعی خلق کرده بود و تلاش کرد که شخصیت‌هایش سطحی و مصنوعی نباشند. شکسپیر می‌توانست به یک شخص فکر کند و همزمان دو چیز متفاوت را درباره او در نظر بگیرد. آنها می‌توانستند هم شرور باشند و هم رگه‌ای از خوبی درونشان داشته باشند. آن‌ها پیچیده بودند، انسان‌ها پیچیده هستند و قابلیت منفی، جوهره خلاق بودن است.

یعنی می‌توانید همزمان دو فکر متفاوت در ذهن داشته باشید. دو فکر که ظاهراً با یکدیگر متناقض هستند، اما می‌توانید با آن‌ها مشغول شوید بدون اینکه یکی را انتخاب کنید.

مجری: یا فوراً قضاوت کنید.