اسلاوی ژیژک: درباره جنگ حماس و اسرائیل

اسلاوی ژیژک، فیلسوف و نظریه‌پرداز انتقادی، در نطق اخیر خود درباره پیچیدگی وضعیت اسرائیل، حماس و فلسطین سخن گفت.

ژیژک حملات حماس به اسرائیل را به شدت محکوم می‌کند و معتقد است که اسرائیل حق دفاع از خودش را دارد. با این حال، او تأکید می‌کند که باید بر نیاز به تحلیل پیچیدگی‌های اساسی درگیری توجه کرد.

ژیژک این پرسش را مطرح می‌کند که چرا بحث درباره این پیچیدگی‌ها اغلب به اشتباه، به‌عنوان حمایت از تروریسم تعبیر می‌شود.

او طی این سخنرانی با بیان استدلال‌هایی برای به رسمیت شناختن حقوق فلسطینی‌ها، بر تضاد تاریخی در اصول بنیانگذار اسرائیل تأکید کرد، جایی که رهبران پیشین آشکارا اعتراف می‌کردند که ادعاهای سرزمینی‌شان مبتنی بر عدالت جهانی نیست.

ژیژک با اشاره به وضعیت وخیم کرانه باختری و تغییر رویه نگران‌کننده دولت کنونی اسرائیل به سمت ناسیونالیسم معتقد است که راه حل ساده‌ای برای این مشکل وجود ندارد. او معتقد است که صلح خاورمیانه در گرو رسیدگی به مسئله فلسطین است.

ترجمه و زیرنویس:

شهاب غدیری

***اصلاحیه: دقیقه ۶:۴۵ – یا در دولت فلسطین که در حال حاضر از سوی ۱۳۹ کشور از بین ۱۹۳ دولت عضو سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است.

منبع:

Slavoj Zizek — Statement on Israel, Hamas & Palestine (17/10/2023). (۲۰۲۳, October 20). [Video]. YouTube. Retrieved October 20, 2023, from https://www.youtube.com/watch?v=j8pwQ4uUxoQ&t=4s

اسلاوی ژیژک: درباره جنگ حماس و اسرائیل (متن سخنرانی + پرسش‌های مخاطبان)

اسلاوی ژیژک

به محض اینکه می‌پذیرید امکان ندارد که برای هر دو طرف مبارزه کنید، وجدانتان را از دست داده‌اید.

تشویق‌تان را نگه دارید سرانجام این کار را نخواهید کرد. مفتخرم که اینجا در نمایشگاه کتاب هستم، زیرا، کتاب‌ها – همانطور که این روزها بارها گفته‌ایم – بیش از هر زمان دیگری مورد نیاز هستند بدون آن‌ها، هیچ راه حلی برای جنگ وحشتناک غزه وجود ندارد. چرا؟

من بدون هیچ قید و شرطی حمله حماس به مرزهای اسرائیل در نزدیکی غزه را محکوم می‌کنم، بدون هیچ اگر و امَایی، و من این حق را برای اسرائیل قائلم که از خودش دفاع و خطر را نابود کند.

اگرچه این را چیز عجیبی می‌دانم به محض اینکه شخصی ذکر می‌کند که باید پیش‌زمینه پیچیده این وضعیت را تحلیل کرد قاعده این است که شخص متهم به حمایت یا توجیه تروریسم حماس می‌شود. آیا متوجهیم که این منع برای مشاهده پیچیدگی‌ها چقدر عجیب است؟ این منع متعلق به چه جامعه‌ای است؟

اولین جمله تحریک‌آمیزم! در جامعه‌ای که … در جامعه‌ای که مانند شانه عسل ساختارمند شده است… کدام احمق انتخاب کرد که این کار مقبول است؟ آیا می‌دانید زنبورها چطور زندگی می‌کنند؟ تمامیت‌خواهانه‌ترین جامعه‌ای است که می‌توانید تصور کنید.

بیش از ۸۰٪ آن‌ها زنان هستند که عملاً اخته شده‌اند و اجازه ندارند که به‌لحاظ ج.ن. س. ی رشد کنند، فقط کار می‌کنند. سپس، یک ملکه دارید که یکبار در عمرش با ۱۰ مرد س. ک. س می‌کند و هنگامی که به ا.ر.گ.ا.س.م می‌رسند بلافاصله [ملکه] آ.ل.ت‌های ت.ن.اس.ل.ی‌شان را می‌بلعد. خیر، ممنونم. نمی‌خواهم در چنین جامعه‌ای زندگی کنم.

خب، بگذارید به نکته‌ام بازگردم. عنوان یک گفت‌وگوی اخیر درباره سامی‌ستیزی، جنبش ‌BDS (بایکوت، عدم سرمایه‌گذاری و تحریم اسرائیل) در مجله اشپیگل، به زبان آلمانی این بود: Wer Antisemit ist, bestimmt der Jude und nicht der potenzielle Antisemit ترجمه می‌کنم:

اینکه سامی‌ستیز کیست را یهودی تعیین می‌کند و نه سامی‌ستیز بالقوه. بسیار خوب. منطقی به‌نظر می‌رسد. قربانی، خودش باید تصمیم بگیرد که واقعاً قربانی است. اما آیا این موضوع در مورد فلسطینیان نیز صادق نیست؟ کسانی که باید بتوانند تعیین کنند چه کسی همچنان در زمین‌شان است و آن‌ها را از حقوق اولیه‌شان محروم می‌کند؟

امروز می‌خواهم توجه شما را به نکته ریز زیبایی جلب کنم، فکر می‌کنم دقیقاً آخرین کلمه سخنرانی رئیس‌جمهور اسلوونی بود – اگر اشتباه می‌کنم تصحیحم کنید – تنها باری بود که کلمه «فلسطینی» تلفظ شد. تمام [کلماتش] صرفاً «حماس» علیه «اسرائیل» بود.

شرمنده! ولی در این وضعیت، شما باید میلیون‌ها فلسطینی را نیز در نظر بگیرید. نکته دیگر، با [سخن گفتن از] «تحلیل پیش‌زمینه»، مقصود من حماقت آشکاری نیست که ملبس به بصیرت ژرف است. این جمله را می‌دانید که «دشمن، کسی است که داستانش را نشنیده‌اید». شرمنده! کتاب «نبرد من» هیتلر را خوانده‌ام، داستانش را شنیدم، و نازیسم را نه بیشتر، بلکه کمتر دوست دارم.

اینجا دو داستان اصلی درباره اسرائیل امروز وجود دارد؛ اسماعیل هنیه، رهبر حماس، کسی که البته در هتل پنج ستاره در دوبی زندگی می‌کند، روز حمله چنین گفت، نقل می‌کنم:

«ما فقط یک چیز داریم که به شما – یهودی‌ها – بگوییم، از زمین ما بیرون بروید، از مقابل چشمان ما دور شوید، این زمین مال ماست. قدس (اورشلیم) مال ماست. هر چیزی که اینجاست مال ماست. هیچ جای امنی برای شما وجود ندارد.» پایان نقل قول.

شفاف و مهوع است، اما آیا دولت اسرائیل چیز مشابهی نگفت، اگرچه به‌شیوه‌ای بسیار متمدنانه‌تر؟ این اولین مواضع رسمی دولت فعلی اسرائیل است، نقل قول از منابع رسمی:

«مردم یهود، حق انحصاری و غیرقابل‌انکاری بر تمام مناطق زمین‌های اسرائیل دارند. دولت، شهرک‌های تمام مناطق سرزمین اسرائیل را توسعه و ارتقا خواهد داد، در الجلیل، نگب، جولان، یهودیه و سامریه.» پایان نقل قول.

یا به جز این، بنیامین نتانیاهو گفت، نقل قول: «اسرائیل، دولت تمام شهروندانش نیست. دولت مردم یهودی است و فقط همین.» پایان نقل قول.

آیا این اصل هرگونه مذاکره‌ای را نفی نمی‌کند؟ با فلسطینی‌ها کاملاً به‌عنوان مشکل برخورد می‌شود. دولت اسرائیل هیچ امیدی را به آن‌ها پیشنهاد نمی‌کند، اینکه به‌شکل مثبتی نقش‌شان را در دولتی که در آن زندگی می‌کنند مشخص کند؛ بنابراین، پشت تمام جدلیات درباره اینکه چه کسی بیشتر تروریست است، ابر بسیار تاریکی یا شاید باتلاقی نهفته است.

توده عرب‌های فلسطینی دهه‌هاست وضعیت نامشخصی دارند و در معرض آزار و اذیت روزانه شهرک‌نشینان و دولت اسرائیل هستند. آن‌ها چه کسانی هستند؟ در کدام زمین زندگی می‌کنند؟ سرزمین‌های اشغالی، کرانه باختری، یهودیه و سامریه؟ یا در دولت فلسطین که در حال حاضر از سوی ۱۹۳ دولت عضو سازمان ملل به‌رسمیت شناخته شده است؟

اولین نسل رهبران اسرائیلی، از بن گوریون تا موشه دایان – می‌خواهم اینجا از آن‌ها ستایش کنم – با زبان صادقانه کاملاً متفاوتی سخن می‌گفتند. آن‌ها آشکارا اعتراف می‌کردند که ادعایشان در مورد زمین فلسطین را نمی‌توان بر نوعی عدالت آسمانی استوار کرد.

یک مثال کاملاً واقعی: در ۲۹ آوریل ۱۹۵۶ رویدادی در مورد غزه اتفاق افتاد؛ گروهی فلسطینی از غزه از مرزها عبور کرد تا در کیبوتص ناحل عوز از محصولات زراعی دزدی کند، سپس، فردی به‌نام رُوی که یهودی جوان عضو کیبوتص بود و از زمین‌ها نگهبانی می‌کرد، با اسبش سمت آن‌ها تاخت تا فراری‌شان بدهد. او اسیر فلسطینی‌ها شد و هنگامی که [نیروهای] سازمان ملل جسدش را بازگرداندند، چشمانش از حدقه خارج شده بود.

این واکنش موشه دایان است، این نطق خاکسپاری او برای یهودی کشته شده است که روز بعد خوانده شد، به آن گوش دهید:

«امروز، بگذارید سرزنش را متوجه قاتلان نکنیم. ما چه ادعایی درمورد نفرت مرگبارشان از ما داریم؟ آن‌ها طی هشت سال گذشته در اردوگاه پناهندگان غزه زندگی کرده‌اند، مادامی که درست مقابل چشمانشان ما زمین و روستاهایی را که زمانی اجدادشان زندگی می‌کرده‌اند به ارث خودمان تغییر داده‌ایم.» پایان نقل قول.

آیا امروز می‌توانید یک جمله صادقانه مشابه به این را حتی تصور کنید؟ چقدر از مشکلی که حتی دهه‌ها پیش پیچیده بود فاصله گرفته‌ایم؟ هنگامی که درباره توافق زمین در برابر صلح و راه حل دو دولت صحبت می‌کردیم، یا حتی امروز که پرشورترین حامیان اسرائیل فشار می‌آوردند تا در کرانه باختری شهرک‌سازی نشود.

اسرائیل در ۱۹۹۴ دیواری ساخت تا کرانه باختری را از مرزهای ۱۹۶۷ اسرائیل جدا کند. درنتیجه، باوجوداین، کرانه باختری را به‌عنوان یک موجودیت خاص به رسمیت شناخت. همه این‌ها اکنون دود شده و به هوا رفته است.

نماد دولت امروز اسرائیل ایتمار بن غفیر است. او با عضویت در جنبش جوانان کاخانه و حزب کاخ چای وارد سیاست شد، حزبی که یک سازمان تروریستی و یاغی شناخته شده بود. توسط چه کسی؟ از سوی خودِ دولت اسرائیل.

هنگامی که بن غفیر به سن مشمولیت برای نیروهای دفاعی IDF رسید، به‌دلیل پیش‌زمینه سیاسی راست‌گرای افراطی‌اش از مشمولیت منع شد و چنین شخصی که دولت اسرائیل خودش او را به‌عنوان نژادپرست و تروریست محکوم کرده است، اکنون… بله، حدس بزنید… وزیر امنیت ملی اسرائیل است. کسی که باید حافظ حکومت قانون باشد.

نزاعی را به یاد بیاورید که ماه گذشته اسرائیل را دچار تفرقه کرد. یووال نوح هراری، در توضیح بی‌رحمانه‌ای از تدابیر پیشنهادی دولت نتانیاهو چنین نوشت: «این به‌طور قطع کودتا است. اسرائیل در مسیر تبدیل به دیکتاتوری است.» پایان نقل قول.

اسرائیل بین بنیادگرایان ملی‌گرا که به‌دنبال حذف ویژگی‌های کلیدی قدرت دولت بودند و اعضای جامعه مدنی که از این تهدید آگاهی داشتند، تفکیک شده بود. با حمله حماس، – و این چیزی است که آن را تراژدی حقیقی می‌دانم – بحران رفع شده است، و روح اتحاد ملی مسلط شد. این همواره لحظه‌ای تراژیک بوده است، هنگامی که تفرقه داخلی در ضدیت با دشمن خارجی رفع شود.

بنابراین، شاید اولین کاری که باید انجام داد، به‌رسمیت‌شناختن صریح و روشن ناامیدی و ابهام گسترده‌ای است که می‌تواند موجب اعمال شرارت‌بار شود. به‌بیان خلاصه، بدون حل مشکل فلسطین، هیچ صلحی در خاورمیانه وجود نخواهد داشت.

من این را طی روزهای اخیر در روزنامه‌های خودِ اسرائیل مطالعه کردم. من به‌هیچ‌وجه [حماس را] توجیه نمی‌کنم. این عمل مجرمانه است. بله، اسرائیل حق کامل [دفاع از خودش را] دارد. اما در مقابل، این پیش‌زمینه تاریک و مبهم را فراموش نکنید؛ فلسطینی‌ها.

دومین چیز این است که راه‌حل مصالحه نیست. مصالحه به معنای تدبیر مناسب بین دو گزینه افراطی. بسیاری از دوستانم این اظهارنظر را می‌کنند. آن‌ها از یک طرف می‌گویند: بله، فلسطینی‌ها حق دارند که کمی سامی‌ستیز باشند. ببینید که اسرائیلی‌ها با آن‌ها چه می‌کنند. یا در طرف دیگر، اسرائیلی‌ها حق دارند که کمی خشن‌تر باشند.

ببینید که ما در هلوکاست با آن‌ها چه کردیم. به‌نظرم، هیچ چیزی در اینجا برای فهمیدن وجود ندارد. باید در هر دو جهت حرکت کرد؛ در دفاع از حقوق فلسطینی‌ها، و همچنین در مبارزه با سامی‌ستیزی.

مخاطب: شرمنده، شما نمی‌توانید این ترور حماس را با اتفاقاتی که سمت اسرائیل می‌افتد، مقایسه کنید.

ژیژک: من مقایسه نمی‌کنم.

– این نسبی‌گرایی است.

ژیژک: خیر، این نسبی‌گرایی نیست.

– [نامفهوم]

ژیژک: بله، هم‌اکنون می‌بینید که شنیدن تنوع و شمولیت در عمل چگونه است! بله، اما این منطق طرد است؛ اینکه تنوع به شیوه خودمان را داشته باشیم، البته ابتدا باید بعضی از افراد را حذف کرد. من درباره ده‌ها فلسطینی که می‌شناسم صحبت می‌کنم.

شرمنده اگر کمی صدایم را بلند کردم. اگر کسی در این اتاق هست که برای همکاری صلح‌آمیز بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها عمل بیشتری انجام داده، دراین‌صورت، مقابلش تعظیم می‌کنم، اما چنین کاری نکردند.

چه کاری از این بیشتر می‌توانید انجام دهید، من و دوستانم در رام‌الله جلسه بزرگی را باهم سازماندهی کردیم و برای والتر بنیامین یهودی بزرگداشت برگزار کردیم! بحث درباره او هیچ مشکلی نداشت. من در رام‌الله مدرسه سینمایی راه‌اندازی کردم، البته همراه با اساتید یهودی و غیره.

درباره این موضوع نمی‌توانید مقایسه کنید… البته که نمی‌توانید آن را به‌عنوان عمل خشونت‌آمیز مقایسه کنید. مقصودم این است که حمله حماس مطلقاً وحشیانه، مرگبار و غیره است. اما آیا باید خودم را به‌قدری پایین بکشم که از کسی که با او موافقم، یعنی آنتونی بلینکن نقل قول کنم؟ وزیر امور خارجه آمریکا که گفت: بله، اسرائیل کاملاً حق دارد که حمله متقابل کند. اما اینکه چطور این کار را انجام دهد دغدغه همه ماست.

مسئله فقط اسرائیل علیه حماس نیست. تکرار می‌کنم، به محض اینکه می‌پذیرید امکان ندارد که برای هر دو طرف مبارزه کنید، وجدانتان را از دست داده‌اید.

خصوصاً امروز که با پدیده‌ای مواجهیم که نمی‌توانم آن را چیزی به جز صهیونیسم سامی‌ستیز بنامم. می‌دانید چرا جریان‌های راست اروپا دوست دارند از اسرائیل حمایت کنند؟ بگذارید به ابتدا بازگردیم، به آخرین کتابم نگاه کنید و نقل قول کامل را بخوانید.

متوجه می‌شوید که یکی از نویسندگان آن کیست. بله، راینهارد هایدریش (افسر بلندپایه اس‌اس و معمار اصلی هلوکاست). هایدریش ۱۹۳۶ را می‌گویم. او طی نامه‌ای (اظهارنظری) می‌گوید: اسرائیلی‌ها ملت فوق‌العاده‌ای هستند، ما آماده‌ایم که با آن‌ها همکاری کنیم، اما اینجا در آلمان، نه. آن‌ها باید آنجا بروند.

شما برویک را به‌خاطر دارید، دیوانه نروژی که… او نیز همینطور بود؛ در اینجا کاملاً سامی‌ستیز، اما اگر آنجا باشند، کاملاً حمایتشان می‌کنیم. دیگر به این فهرست…

مخاطب: جای شرم است در روزی که مردم کشته و سلاخی می‌شوند…

ژیژک: کجا؟ در غزه هم اینطور است.

مقایسه کردن هر دو طرف و نسبی کردن اتفاقاتی که می‌افتد…

ژیژک: من آن را نسبی نمی‌کنم، جرم وحشتناکی بود. من به هیچ وجه آن را نسبی نمی‌کنم، صرفاً می‌گویم آنطور که شما صحبت می‌کنید بلافاصله میلیون‌ها فلسطینی را در موقعیت غیر ممکنی قرار می‌دهد که باعث می‌شود سامی‌ستیزی رشد کند.

باری، بگذارید به آخرش برسم. آرتور کستلر، حقیقت تلخی را به زبان آورد، نقل قول: «اگر قدرت فاسد می‌کند، برعکس آن نیز صادق است. تعقیب و آزار قربانیان را فاسد می‌کند، اگرچه شاید به شیوه‌ای ظریف‌تر و تراژیک‌تر.» پایان نقل قول.

در جنگ اخیر، این برای هر دو طرف صادق است. آخرین قهرمان من در قرن بیستم، مارِک اِدِلمان نام دارد، یک یهودی لهستانی که این مسئله را به‌وضوح مشاهده کرد.

ادلمان در ۱۹۴۳ در خیزش گتوی ورشو شرکت کرد، همچنین در خیزش شهری ورشو در ۱۹۴۴، پس از جنگ در ۱۹۶۸ که همسر و فرزندانش همزمان با رشد کارزار سامی‌ستیزی در لهستان، از آنجا مهاجرت کردند تصمیم گرفت که در لهستان باقی بماند. او با تشبیه داستان خودش به ساختمان‌های ویران شده سمت اردوگاه‌های آشوویتس، گفت:

«کسی باید اینجا می‌ماند، با کسانی که سرانجام اینجا ناپدید شدند.» پایان نقل قول.

از دهه ۱۹۷۰ به بعد، او تا آخر عمر با کمیته دفاع کارگران همکاری کرد، به‌عنوان عضوی از همبستگی در مذاکرات میزگرد لهستان شرکت کرد. ادلمان تا آخر عمر، از مقاومت فلسطین دفاع کرد و اظهار کرد که «دفاع از خود» یهودیان، که خودش برای آن مبارزه کرد، در معرض خطر ورود به مرز استبداد است.

حال، بی‌اعتبار کردن ادلمان به‌عنوان یک یهودی بیزار از خود، به گمان من، ابتذال کامل است.

چرا این را در نمایشگاه کتاب فرانکفورت می‌گویم؟ زیرا ما تنها با درست خواندن کتاب‌ها – اینجا با سخنرانان پیش از خودم موافقم – می‌توانیم از وضعیت آگاهی پیدا کنیم. ادبیات ابزار ممتایزی است تا ابهام و پیچیدگی ژرف مخمصه ما را قابل لمس کند.

شعر را مبهم نمی‌کنم، از طرف دیگر، تز من این است – دوباره شما را حیرت‌زده کنم: نه به نسل‌کشی بدون شعر!

رواندا را به‌خاطر بیاورید، شاعر بزرگی در آنجا بود. یوگوسلاو سابق، رادوان کاراجیچ را به‌خاطر بیاورید. شاعر کاملاً محترمی بود، بدون جنگ. ناگفته نماند: مائو زدونگ و غیره [نیز شاعر بودند]. به این دلیل هنگامی که فهمیدم مراسم جایزه به آدانیا شبلی به تعویق افتاد، حیرت‌زده شدم. تصمیمی که به‌نظرم رسوا بود.

تروریسم علیه اسرائیل؟ بله، با تمام ارزش‌های نمایشگاه کتاب فرانکفورت ناسازگار است، بله، مجازات جمعی میلیون‌ها نفر در غزه و همچنین لغو جایزه آدانیا شبلی نیز چنین است.

می‌دانید، ما در اینجا به تناقض‌های فرهنگ طرد نزدیک می‌شویم؛ اعلامیه رسمی این است: آری به شمولیت و تنوع. اما بعد، تمام کاری که فرهنگ طرد انجام می‌دهد این است: کسانی را که با ایده شما از شمولیت و تنوع سازگاری ندارند، حذف می‌کند؛ بنابراین، نه فقط مفتخرم که در اینجا هستم، بلکه کمی شرمگینم.

سعی کنید که تصور کنید مارک ادلمان چه می‌گفت اگر امروز زنده بود؟

سخنم تمام است دوباره تکرار می‌کنم، خیر، من به هیچ وجه آنچه حماس انجام می‌دهد را به‌رسمیت نمی‌شناسم یا نسبی نمی‌کنم، آن عمل قتل عام بود و غیرقابل بخشش است. هنیه به‌وضوح آن را بیان می‌کند. این کار صرفاً برای محدود کردن اسرائیل نیست، بلکه قصد آن نابود کردن دولت است.

اما شرایطی که توصیف کردم، به هیچ وجه این جرم را نسبی نمی‌کند. آن‌ها صرفاً ما را وادار می‌کنند پیش‌زمینه این محتوا را ببینیم که از درونش چنین جرائمی می‌تواند برخیزد – این به هیچ‌وجه آن [جرایم] را توجیه نمی‌کند – اگر این را نادیده بگیریم، اگر اتفاقاتی را که اکنون در کرانه باختری رخ می‌دهد نادیده بگیریم، دراین‌صورت نمی‌توانیم وضعیت را درک کنیم.

من کاملاً و مطلقاً حق دولت اسرائیل برای وجود داشتن را به‌رسمیت می‌شناسم. من همچنین به‌طور کامل از مقامات فلسطینی انتقاد دارم. برای نمونه، فکر می‌کنم که عرفات به شیوه‌ای تعدیل‌شده مانند مردی قابل توصیف است که هرگز فرصت را برای از دست‌دادن فرصت از دست نمی‌دهد.

این کار به‌شدت احمقانه‌ای از جانب او بود که توافق با دولت ایهود باراک با سازماندهی کلینتون را رد کرد. پس من فلسطینی‌ها را ستایش نمی‌کنم، من صرفاً می‌گویم وضعیت آن‌ها در کرانه باختری را ببینید. آن‌ها در بزرخ هستند، تراژدی است… [قطع جمله ژیژک از سوی مخاطب].

ژیژک: ببخشید؟

-[نامفهوم]

ژیژک: بله! خوب بود که همین حرف‌ها را به افراد قبل از من هم می‌زدید.

می‌بینید، به‌محض اینکه گفتم ساده نیست، [متهم می‌شوم که] امر غیرقابل مقایسه را مقایسه می‌کنم. خیر، به نظرم باید مقایسه کنیم. متشکرم.