احساسات مردانه: چرا مردان احساساتشان را ابراز نمی‌کنند؟

در این ویدئو، کریس ویلیامسون، یوتیوبر و پادکستر انگلیسی، به یکی از معضلات روان‌شناختی و اجتماعی مهم مردان در عصر حاضر می‌پردازد:

«حق ابراز احساسات» برای بسیاری از مردان، نه امر بدیهی، بلکه امتیازی است که باید با موفقیت‌ها، قدرت بدنی، منابع مالی یا جایگاه اجتماعی کسب شود.

این ذهنیت، نه‌تنها بیان احساسات را برای مردان دشوار می‌کند، بلکه آن‌ها را در چرخه‌ای از سکوت، انزوا و احساس بی‌اعتباری گرفتار می‌سازد؛ به‌ویژه آن‌هایی که بیش از همه به همدلی و درک نیاز دارند.

افزون بر این، روایتی از اخلاق‌گرایی مدرن، با هدف‌گرفتن جامعه مردان، با انتقاد از «زورگویی مردانه» آن‌ها را توصیه به رفتارهای نوعاً کمتر قاطعانه می‌کند. این در حالی است که اغلب مردانی که چنین توصیه‌هایی را جدی می‌گیرند، به رفتارهای قاطعانه‌تر نیاز دارند، نه برعکس.

ترجمه و زیرنویس: ابراهیم دبیری

منبع:

Chris Williamson. (2024, December 24). Why men feel like they can’t afford to be honest (Lessons from 2024) [Video]. YouTube. https://www.youtube.com/watch?v=t5f8CCXElfg

احساسات مردانه: چرا مردان احساساتشان را ابراز نمی‌کنند؟ (متن ویدئو)

 

«آسیب‌پذیری، خصوصیتی که از قدرت برمی‌آید به‌جای اینکه از برآمده از ضعف باشد» در برنامه زنده درباره این موضوع صحبت کرده‌ام و فکر می‌کنم مخاطبین از بحث خوششان آمد مردان، قبل از بیان احساساتشان باید «امتیازات مردانه» کافی جمع کنند.

در اصل، به نظر می‌رسد مردان باید حق صحبت درباره احساساتشان را به دست آورند. کریس بامستد، نمونه کسی است که می‌تواند درباره گریه، ترس و ناامنی‌هایش صحبت کند؛ اما فقط به این دلیل که او بهترین بدنساز دوران خودش و قهرمان شش دوره است.

فقط مردانی که درجه‌ای از موفقیت را در اهداف معمولاً مردانه کسب کرده‌اند – مانند جایگاه اجتماعی، منابع، جذابیت، اندام عضلانی و قدرت بدنی – می‌توانند بااعتبار، درباره احساساتشان صحبت کنند وقتی که [مردان] امتیازات مردانه کافی جمع می‌کنند گویی قفل مرحله مخفی یک بازی کامپیوتری باز می‌شود که در آن بیان احساسات مجاز است، اما صحبت از احساسات، قبل از داشتن امتیازات مردانه کافی، «ضعف و ناتوانی» تعبیر می‌شود.

به نظرم همچنان احساس انزجار زیادی نسبت به بیان احساسات مردانه وجود دارد، اما این احساس در مورد اشخاص صاحب اعتبار، نسبت به افراد فاقد آن، بسیار کمتر است. این سناریوی سخت و خشنی برای مردان است، زیرا همان مردانی که بیشترین نیاز به همدلی را دارند، احتمالاً کسانی هستند که کمترین امتیازات مردانه را دارند، آن‌ها کسانی هستند که بیشترین تحقیر را از جانب زنان دریافت می‌کنند. همچنین، شاید از سوی مردان هم چندان بالا برده نشوند.

پس بله فکر می‌کنم در این مورد درست می‌گویم می‌دانید، شاید مسئله این باشد: کسی که نمی‌تواند کار دیگری انجام دهد، بابت تنها کاری که توانایی انجامش را دارد اعتبار زیادی دریافت نمی‌کند. ضعف کسی که نمی‌تواند قوی باشد به‌‌هیچ‌وجه به‌اندازه ضعف شخصی که می‌تواند قدرتمند باشد، جذاب و فریبنده نیست.

بینش جالب دیگری که آموختم به دوگانگی هشدار به مردان درباره رفتار بد، ارتباط دارد. مشکل این توصیه به مردان که «زورگو نباشید!» این است: مردانی که واقعاً باید این توصیه را بشنوند به آن گوش نمی‌دهند و مردانی که رفتار قاطعانه‌تر به نفعشان است، این توصیه را جدی می‌گیرند.

این موضوع در آمریکا، در کتاب دیوید باس «آنگاه که مردان بدرفتاری می‌کنند» نشان داده می‌شود و باوجود هشتگ‌های مزخرفی مثل #همه_مردها_را_بکش یا #نه_همه_مردها_ولی_همیشه_یک_مرد – که اساساً فرقی با «همه مردها» ندارد. مشکل چنین ادعاها و توصیه‌های کلی درباره گروه بزرگ [مردان] این است که – دست‌کم وقتی صحبت از این نوع رفتار می‌شود – گویی یک مرد، هزاران کار وحشتناک انجام می‌دهد، نه اینکه هزاران مرد، یک کار وحشتناک را انجام می‌دهند. این موضوع حداقل نتیجه داده‌های تحقیقات باس است.

اما مشکل توصیه به مردان؛ به همه مردان که «زورگو نباشید!» این است که مردانی که به‌احتمال زیاد قاطع نیستند دقیقاً کسانی هستند که بیشتر به این توصیه گوش می‌دهند و کسانی که تصور می‌کنند بی‌عیب هستند یا هرگونه بازخورد منفی دیگران را نادیده می‌گیرند، به رفتارشان ادامه خواهند داد.

حمایت مالی

پی‌نوشت:

احساس تنهایی یکی از پیامدهای شرایطی است که اشخاص امکان ابراز احساسات درونی یا برقراری ارتباط عمیق را با دوستان خود ندارند. الن دوباتن در «روان‌شناسی تنهایی مردان» دلایل این وضعیت را کاوش می‌کند.